
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۹۴
۱
جلوه را زیور نباید چون به آیین میرود
عار دارد از حنا، پایی که رنگین میرود
۲
بیستون از درد تنهایی اگر نالد رواست
کوهکن خود رفت و اکنون نقش شیرین میرود
۳
گر طبیب از جوش اشکم رفت از سر، دور نیست
گریهام هرگاه آید، نقش بالین میرود
۴
کوچههای تنگ دارد حسن او با این شکوه
حیرتی دارم که چون در خانهٔ زین میرود
۵
پا سبک نه در بیابان طلب همچون نسیم
سنگ راهش همره است آن را که سنگین میرود
۶
بلبلی دارم که از گلشن به بوی گل سلیم
تا سر بازار از دنبال گلچین میرود
تصاویر و صوت

نظرات