
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۹۹
۱
لاله و گل چهره از شرم تو رنگین کرده اند
یوسفی، بهر همین نام تو گرگین کرده اند
۲
نه همین نقش ترا در چشم من جا داده اند
در همه چشمی ترا چون خواب شیرین کرده اند
۳
باخبر باش از زبان خود، که دانایان راز
از خموشی حلقه در گوش سخن چین کرده اند
۴
ناخدایان تا که را در آب می رانند باز
کز سفینه بادپای موج را زین کرده اند
۵
از بتان هند بر تحقیق بردم ره سلیم
این سیاهان سرمه در چشم خدابین کرده اند
نظرات