
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۵۱۵
۱
بازم از ابر قدح برقی به خرمن ریختند
آتش را از شراب نساب روغن ریختند
۲
کی بود در سوختن سبقت به من خاشاک را؟
رنگ آتشخانه از خاکستر من ریختند
۳
تا گذشتی از چمن دامن کشان چون آفتاب
لاله و گل، رنگ و بوی خود ز دامن ریختند
۴
در بهشت آتش نباشد، بهر بزمش عاشقان
موم دل بگداختند و شمع روشن ریختند
۵
از تماشای رخش برخاست دود از دل سلیم
آتشی در خانه ام از راه روزن ریختند
تصاویر و صوت

نظرات