
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۵۱۷
۱
رشکم ز گفتگوی تو خاموش می کند
نامت نمی برم که دلم گوش می کند
۲
آیینه را وصال تو خوش روی داده است
عشرت همیشه رند نمدپوش می کند
۳
بال هما به شهپر مصرع نمی رسد
دولت ازان طلب که سخن گوش می کند
۴
صورت نبست در دل ما کینه ی کسی
آیینه هرچه دید، فراموش می کند
۵
خواهد سلیم چید گلی از وصال او
خمیازه سخت خدمت آغوش می کند
نظرات
سعید