سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۵۱۹

۱

از نکهت تو باده ره هوش می زند

گل را حدیث روی تو بر گوش می زند

۲

در آه و ناله مصلحت خویش دیده ایم

از پختگی ست گر می ما جوش می زند

۳

مغرور صبر خویش مشو در جفای دوست

انگشت، عشق بر لب خاموش می زند

۴

چندان که همچو دف ز جهان ناله می کنم

سیلی همان مرا به بناگوش می زند

۵

زاهد چو حرف توبه به من می زند سلیم

هر دم سبوی باده به من دوش می زند

تصاویر و صوت

نظرات