
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۵۲۶
۱
هرکه شوق طایر وصل تو صیادش کند
غیر عنقا هرچه در دام آید، آزادش کند
۲
غیر تیشه حربه ای خسرو نمی گیرد به دست
اندکی مانده که شیرین همچو فرهادش کند
۳
روزگارم قدر نشناسد ز نادانی، که طفل
گنج نامه گر بیابد، کاغذ بادش کند
۴
مرغ ما را تاب بی پروایی صیاد نیست
کاشکی بر گرد سر گردانده آزادش کند
۵
از فراموشان زیر خاک بودن مشکل است
وقت آن کس خوش که چون میرد، کسی یادش کند
۶
هرکه بیمار غم عشق بتان باشد سلیم
بر سر بالین اجل بنشیند و یادش کند
نظرات