سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۵۴۶

۱

از فروغ چهره، گلخن را چو گلشن می‌کند

از نگاه گرم، شمع کشته روشن می‌کند

۲

گر به دامانم غباری نیست از خاک رهش

این همه گرمی چرا اشکم به دامن می‌کند

۳

حسن او از گریهٔ من دارد این رونق، که آب

در چراغ لاله و گل، کار روغن می‌کند

۴

از خزان گل غافل افتاده‌ست، چون ابر بهار

من بر او می‌گریم و او خنده بر من می‌کند

۵

شیشه‌ام از بس که با سنگ است سرگرم نیاز

سجده پنداری به پیش بت برهمن می‌کند

۶

نیست جز آهستگی با تیزمغزان چاره‌ای

رشتهٔ هموار، جا در چشم سوزن می‌کند

۷

دشمن خود را نمی‌خواهیم سرگردان سلیم

شیشهٔ ما گریه بر سنگ فلاخن می‌کند

تصاویر و صوت

دیوان کامل محمدقلی سلیم تهرانی (شامل غزلیات، قصائد، مثنویات، قطعات و رباعیات) به تصحیح و اهتمام رحیم - رضا - محمدقلی سلیم تهرانی - تصویر ۲۷۴

نظرات