سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۵۴۹

۱

دلم آن زلف سیه برد و تغافل دارد

که سر زلف ندارد، خم کاکل دارد

۲

از سر شوق رود تا پی آن طرف کلاه

غنچه دامن به میان از پر بلبل دارد

۳

صبح شد، مست من از خواب صبوحی برخیز!

که صبا آمده و رقعه ای از گل دارد

۴

مشکلی نیست که از عشق تو آسان نشود

در ره شوق تو سیلاب فنا پل دارد

۵

مرد دنیا که خورد باده، ترقی نکند

سنگ در آب، همه رو به تنزل دارد

۶

بی نیاز از کرم اهل جهانیم سلیم

نیست محتاج کسی، هرکه توکل دارد

تصاویر و صوت

نظرات