
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۵۵۱
۱
در چمن شمشاد من گر شانه بر کاکل زند
باد از هر سو که آید طعنه بر سنبل زند
۲
مهربانی های گل را بین که وقت بیخودی
هردم از شبنم گلابی بر رخ بلبل زند
۳
در طریق عشقبازی از کسی کم نیستم
موج سیلاب غمم پهلو به طاق پل زند
۴
شور سودا در سرش افزون شد از بوی بهار
باغبان خوب است بلبل را به چوب گل زند
۵
کرد تسخیر خراسان و عراق از ساحری
خیمه می خواهد سلیم اکنون سوی کابل زند
نظرات