سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۵۶۵

۱

آنکه چون گل غیر جام لعل دورانش نداد

آب را جز در سفال آخر چو ریحانش نداد

۲

هیچ کس چون موج، خندان سیر این دریا نکرد

کاین محیط از فتنه آخر سر به طوفانش نداد

۳

سوختم بر حال آن دیوانه کز شور جنون

رفت بر صحرا، جهان ره در بیابانش نداد

۴

عیش این گلشن مپرس از گل، که تعجیل خزان

فرصت یک آب خوردن در گلستانش نداد

۵

غنچه ی ما تربیت از باغبان کم دیده است

جز در آتش آب هرگز همچو پیکانش نداد

۶

کار ما بر مدعا زین سفله کی گردد سلیم؟

داشت هر کس آبرویی، این جهان نانش نداد

تصاویر و صوت

نظرات