
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۵۷۷
۱
چه رنگ ها که ازین سیمتن شکسته شود
چه عهدها که ازین دلشکن شکسته شود
۲
نصیب بود که چون شیشه، توبه را عمری
نگاه دارم و در این چمن شکسته شود
۳
طلسم چرخ که عالم درو گرفتارند
امید هست که در دست من شکسته شود
۴
به کودکی چو پدر دید طالعم را، گفت
چه تیشه ها که ازین کوهکن شکسته شود
۵
ز ذکر توبه خموشم، که این سخن دایم
چو حرف لال، مرا در دهن شکسته شود
۶
سلیم، حرف خزان در چمن بلندمگوی
مباد رنگ گل از این سخن شکسته شود
نظرات