
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۵۸۲
۱
گل پی نکهت او دست دعا کرد بلند
شمع، گردن به ره باد صبا کرد بلند
۲
هر قدم در ره گلشن خطری در خواب است
چون تواند جرس غنچه صدا کرد بلند؟
۳
در ره کعبه ی دل، راز نهان بسیار است
هر سخن را نتوان همچو درا کرد بلند
۴
خاک این غمکده چون بالش پر گر بالد
سر مویی نتواند سر ما کرد بلند
۵
هرکه کوتاه کند رشته ی امید سلیم
دست خود را نتواند به دعا کرد بلند
نظرات