
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۵۹۵
۱
برای طعنه ی ما این همه چه در جوشند
که عاقلان همه دیوانه ی قبا پوشند
۲
نشاط مستی ما را به شب تماشا کن
که روز، باده کشان چون چراغ خاموشند
۳
چمن ز بلبل و قمری به کام صیاد است
زبس که شاخ گل و سرو، دوش بر دوشند
۴
در وصال زن ای دل که همچو خمیازه
بتان هند همه خانه زاد آغوشند
۵
که رفته است ازین خاکدان، نمی دانم
کز آسمان، همه عالم جنازه بر دوشند
۶
اگر غلط نکنم، راحت از جهان رفته ست
وگرنه موی بر اعضا چرا سیه پوشند
۷
سلیم شکوه ازان تندخو خطر دارد
خموش باش که دیوار و در همه گوشند
نظرات