
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۰۲
۱
دلم امشب ز جنون چون خم می جوشان بود
چون گلم چاک گریبان ز هم آغوشان بود
۲
یاد میخانه که آنجا به گدایی دایم
همچو آیینه سکندر ز نمدپوشان بود
۳
کس چه داند که میان گل و بلبل چه گذشت
هرکه امشب به چمن بود، ز بیهوشان بود
۴
شب که می رفت به کف جام شرابش از یاد
می توان یافت که در فکر فراموشان بود
۵
عشق را سلسله جنبان تویی امروز ای دل
بی تو زنجیر جنون، کوچه ی خاموشان بود
۶
فیض آزادگی این بس که به گلزار، سلیم
سرو را شاخ گل از غاشیه بر دوشان بود
نظرات