
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۱۴
۱
پیاله چون به من از دست او حواله شود
دهان غنچه پر از آب چون پیاله شود
۲
ز شوق بزم وصال تو همچو موسیقار
نفس چو پیش لب من رسید، ناله شود
۳
هوای داغ جنون در کدام سرکه نبود؟
گمان که داشت که آخر نصیب لاله شود
۴
نصیب نیست بقایی شکفته طبعان را
رسد به عمر طبیعی چو می دوساله شود
۵
ز آب، همچو صدف، کام من پرآبله است
چو جام، آه اگر آتشم حواله شود
۶
ز ناز، دیر کشد ساغری که می گیرد
شراب لاله و گل، کهنه در پیاله شود
۷
سلیم آنچه به یک نکته ما بیان سازیم
اگر به شرح درآرند، صد رساله شود
تصاویر و صوت

نظرات