
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۳۲
۱
دلم از رهگذر فقر، حکایت نکند
حکم شاه است که درویش شکایت نکند
۲
توبه ام خضر ره کعبه ی مقصود نشد
آه اگر پیر خرابات هدایت نکند
۳
ای دل از شکوه ی او این همه خاموشی چیست
دیگر آن لطف که می کرد، نهایت نکند
۴
از ادب پیش لبت غنچه دهن نگشاید
پسته خود کیست که این شیوه رعایت نکند
۵
التماسی که ازو در دل من هست این است
که چو دشنام دهد، نام رعایت نکند
۶
شمع راضی ست که در دست صبا کشته شود
بهتر آن است که فانوس حمایت نکند
۷
دل به یک بوسه ز لعل تو تسلی نشود
قطره، کار چمن تشنه کفایت نکند
۸
خوشتر از کوه ندیدم، به جهان غمازی
که بجز آنچه شنیده ست، روایت نکند
۹
گله ی دوست به دشمن نتوان کرد سلیم
کس بر شحنه ز فرزند شکایت نکند
نظرات