
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۳۴
۱
لطف ساقی، خار از پهلوی آتش می کشد
شیشه ی می آب را بر روی آتش می کشد
۲
بلبل ما آشیان در گلشنی دارد که خار
خویش را پهلوی گل بر بوی آتش می کشد
۳
نیست از پیغام وصلم حاصلی جز سوختن
خار را یاد گلستان سوی آتش می کشد
۴
آنچه از پهلونشینی های او من می کشم
کافرم گر خار از پهلوی آتش می کشد
۵
از تو دوری چاره ی ما تیره بختان بود و بس
دود این سرگشتگی از خوی آتش می کشد
۶
چون ز قسمت سر توان پیچید، کز دریا نصیب
گوش ماهی را گرفته سوی آتش می کشد!
۷
می برد نام تو هم هرکس که یاد ما کند
حرف پروانه به گفت و گوی آتش می کشد
۸
عشق پرورده ست از روز ازل ما را سلیم
ریشه ی خاشاک، نم از جوی آتش می کشد
نظرات