سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۶۴۰

۱

از غم هرکسی این سوخته تن می لرزد

تیشه بر کوه زنی، خانه ی من می لرزد

۲

دلم از ناله ی مرغان چمن می لرزد

هرکه فریاد کند، پیکر من می لرزد

۳

نفس باد خزان در تو اثر کرده مگر؟

سخت آواز تو ای مرغ چمن می لرزد

۴

جوهر جرأت هر دل ز زبان معلوم است

دلو در چاه چو خالی ست، رسن می لرزد

۵

بس که رسوایی ام آورده قیامت به سرش

چون بری نام مرا، خاک وطن می لرزد

۶

جنبش لاله و گل نیست ز تأثیر صبا

که ز رشک رخت اعضای چمن می لرزد

۷

جامه چون عاریت است آگه ازو باید بود

جان بیچاره ازان بر سر تن می لرزد

۸

پیش او کشته شدن را سببی نیست سلیم

دل چو سیماب ازان در بر من می لرزد

تصاویر و صوت

نظرات