
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۴۲
۱
چو در غمخانهٔ ما آید آن دلبر نمیماند
اگر ماند شبی ماند، شب دیگر نمیماند
۲
هوای گلخن از گلشن موافقتر بود ما را
که آتش زنده جز در زیر خاکستر نمیماند
۳
جهان کی میگذارد رونقی در کار ما باشد
صدف چون بسته گردد، آب در گوهر نمیماند
۴
چو گل هر عضوم از شوق تو پرواز دگر دارد
پر و بالی که من دارم، به بال و پر نمیماند
۵
ز تاج قیصر و خاقان خبر تا چند میپرسی
سلیم آنجا که سر بر باد رفت افسر نمیماند
تصاویر و صوت

نظرات