
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۶۸
۱
ای خطت سرمایه ی عنبرفروشان بهار
همچو سایه فرش راهت سبزپوشان بهار
۲
غارتی از حسن او آمد گلستان را که نیست
برگ سبزی در بساط گلفروشان بهار
۳
ناله ای از آشیان بلبل ما برنخاست
همچو مرغ بیضه از شرم خموشان بهار
۴
عیب گلشن بر کسی ظاهر نمی گردد که هست
گرد کوی او یکی از پرده پوشان بهار
۵
شور در عالم سلیم افکنده موج گریه ام
نیست همچون اشک من سیل خروشان بهار
نظرات