
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۸۰
۱
مردم و زخم از دم شمشیر میآید هنوز
استخوانم خاک گشت و تیر میآید هنوز
۲
از جنونم سالها رفت و دل دیوانه را
بیخودی از نالهٔ زنجیر میآید هنوز
۳
باده نوشیدم، غمی از خاطرم بیرون نبرد
بوی ویرانی ازین تعمیر میآید هنوز
۴
صد چو من فرهاد دارد هر طرف شیرین من
از دهانش گرچه بوی شیر میآید هنوز
۵
سرگران کی میتواند از سر خاکم گذشت
کاری از این دست دامنگیر میآید هنوز
۶
صد گلستان گل به دامن میبرد هرکس سلیم
بلبل ما از چمن دلگیر میآید هنوز
نظرات