سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۶۸۶

۱

چون گلم از جامه بر تن مانده دامانی و بس

همچو تصویرم ز پیراهن گریبانی و بس

۲

توشه ای در راه شوق او مرا همراه نیست

در بغل از داغ دل دارم نمکدانی و بس

۳

از سر عالم گذشتم همچو خورشید ای فلک

چون مه نو از تو می خواهم لب نانی و بس

۴

مستی ام نگذاشت تا علم دگر حاصل کنم

همچو بلبل خوانده ام درس گلستانی و بس

۵

بس که از سرگشتگی ها رفته ام در خود فرو

مانده چون گرداب از اعضایم گریبانی و بس

۶

از خیال روزگار رفته روز و شب سلیم

در نظر دارم همین خواب پریشانی و بس

تصاویر و صوت

نظرات