
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۹۳
۱
زاهد از رشک این قدر گرم عتاب ما مباش
گر توان فکر شرابی کن، کباب ما مباش
۲
مطلبی در گفتگوی مردم دیوانه نیست
همچو مخمل در پی تعبیر خواب ما مباش
۳
نسبت ما می برد از چهره رنگ اعتبار
گر حسابی داری از خود، در حساب ما مباش
۴
خاکساری پیش مغروران ندارد اعتبار
ذره باش، اما اسیر آفتاب ما مباش
۵
قطره ی ما کار صد دریای رحمت می کند
ای گیاه تشنه، نومید از سحاب ما مباش
۶
در عنان او نظر کردم به سوی ماه نو
گفت ای دیوانه دیگر در رکاب ما مباش
۷
از جنون باشد اگر ما گفتگویی می کنیم
نیستی دیوانه، در بند جواب ما مباش
۸
جای خنجر عشقبازان ترا در سینه نیست
ما نهنگانیم، گو ماهی در آب ما مباش
۹
ما چو بیهوشیم از کیفیت آن لب سلیم
خنده گو بیهوشداروی شراب ما مباش
تصاویر و صوت

نظرات