سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۷۰۸

۱

شراب همچو گل و لاله خور ز ساغر خویش

پیاله همچو کدو کن ز کاسه ی سر خویش

۲

تعلق وطنم باعث صد آزار است

اسیر ورطه چو کشتی شدم ز لنگر خویش

۳

غبار غم ز دلم کم نمی شود هرگز

چه خاک بود که کردم ز عشق بر سر خویش

۴

شکایت از که کنم من، که روزگار افکند

مرا چو ماهی خنجر به دام جوهر خویش

۵

ز صد سپاه نگردد سلیم روگردان

چو عکس آینه هرکس شود برابر خویش

تصاویر و صوت

نظرات