
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۱۴
۱
خرم آن گلشن که امید بهاری باشدش
در خزان از برگ عشرت غنچه واری باشدش
۲
بس که عشق آلوده ی دنیا نمی خواهد مرا
باد بر من نگذرد هرگه غباری باشدش!
۳
گر ببینی عارفی زاهد به کوی می فروش
بی سبب منعش مکن، شاید که کاری باشدش!
۴
آنکه از طوفان غم جوید خلاصی، کاشکی
چون خس و خاشاک دریا اختیاری باشدش
۵
دایه در گهواره کون جنبانی آموزد به طفل
تا به پیش اهل دنیا اعتباری باشدش
۶
همچو گردون، مهر و کین من اثر دارد سلیم
نیک بخت آن کس که چون من دوستداری باشدش
نظرات