
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۱۵
۱
چو گل که گفت درین باغ شاد و خندان باش
به حال خویش چو تاک بریده گریان باش
۲
درین چمن که زند برق فتنه تیغ به ابر
تمام سر شو و چون غنچه در گریبان باش
۳
نکرد فایده ای از تلاش ساحل، موج
مقیم حلقه ی گرداب همچو طوفان باش
۴
به سیر کوچه و بازار شهر فیضی نیست
چو گردباد، سراسر رو بیابان باش
۵
به دست آور اگر می توان دل موری
فراغت از طلب خاتم سلیمان باش
۶
هزار توبه ی می گر شکسته ای سهل است
اگر شکسته شد از تو دلی پشیمان باش
۷
چو تندباد حوادث شود غبارانگیز
پناه مردم بی دست و پا، چو مژگان باش
۸
ترا چه کار به نیک و بد زمانه سلیم
به حال خویش درین خانه همچو مهمان باش
نظرات