
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۲۱
۱
منم که ساخته ام سور با عزا مربوط
شده ست در کف من نیل با حنا مربوط
۲
دلم ز فیض محبت هوس نمی داند
که نیست غنچه ی این باغ با صبا مربوط
۳
جدا کنند چو گل از تو پوست را به نفاق
به هم شدند چو پیراهن و قبا مربوط
۴
سری به صحبت اهل زمانه نیست مرا
بود چو دایره دایم سرم به پا مربوط
۵
نشاط می کند اظهار آشنایی من
به حیرتم که به من بوده از کجا مربوط
۶
به اعتدال شود سعد و نحس را تأثیر
در آن دیار که با جغد شد هما مربوط
۷
ز دیگران هنر و عیب او چه می پرسی
که هیچ کس به سخن نیست همچو ما مربوط
۸
جهان کند ز عناصر همیشه فخر، سلیم
به یک رباعی و آن نیز سست و نامربوط!
نظرات