
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۲۶
۱
زهی نهال خزان دیده ای ز باغ تو شمع
فکنده تیر به تاریکی از سراغ تو شمع
۲
وسیله ای ست مرا در جنون عشق تو گل
فتیله ای ست مرا از برای داغ تو شمع
۳
نفس فتیله ی عنبر به خویش می دزدد
بیان کند چو حدیث گل چراغ تو شمع
۴
شراب و شاهد و گل عرض می کند بر تو
دماغ چند بسوزد پی دماغ تو شمع
۵
نشد ز گریه ی مستانه یک نفس خاموش
سلیم تا شده سرگرم از ایاغ تو شمع
نظرات