
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۲۷
۱
ای شوق رخت سوخته مغز قلم شمع
نزدیک به مردن ز غمت دم به دم شمع
۲
بر یاد تو چون صورت فانوس خیالند
عالم همه مشغول طواف حرم شمع
۳
در بزم تو عزت طلبی صرفه ندارد
ااینجا سر شمع است نثار قدم شمع
۴
بر اهل ستم خیل مکافات چو رو کرد
از خون صبا چرب شد اول علم شمع
۵
اندیشه سلیم از غم عشق تو ندارد
پروانه به خود داده قرار ستم شمع
نظرات