سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۷۳

۱

تا چند کنی خون دل صاحب نظران را

بر سنگ زنی شیشه ی خونین جگران را

۲

از یاری اختر مطلب کام در افلاک

با سنگ در خانه مزن شیشه گران را

۳

با غارت عشق تو چه از داغ دل آید

از مهر سر کیسه چه غم، کیسه بران را

۴

ما را غم خود نیست، ولی چند توان دید

چون ریگ روان، تشنگی همسفران را

۵

بگذر چو قیامت به سر خاک شهیدان

از خویش خبردار کن این بی خبران را

۶

دل را غم خود بس، که جز آسیب نبیند

بر سینه زند شیشه چو سنگ دگران را

۷

جز عیب سلیم اهل حسد کار ندارند

نبود هنری بهتر ازین بی هنران را

تصاویر و صوت

نظرات