
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۳۸
۱
آتش به باغ زد ز خزان روزگار حیف
داغ چمن نه ایم، ز بلبل هزار حیف
۲
تأثیر نیست در دل ما فیض عشق را
بر گلخن است سایه ی ابر بهار حیف
۳
از ورطه ای که مقصد ما جز خطر نبود
نشکسته رفت کشتی ما برکنار حیف
۴
از خار پا چو شعله به رقصند رهروان
در راه او پیاده خورد بر سوار حیف
۵
از موج اضطراب دلم آرمیده نیست
آیینه ام چو آب ندارد قرار حیف
۶
عاقل به ماتم است رود هرکس از جهان
مجنون این خرابه خورد بر غبار حیف
۷
بیکار نیستیم، ولی در جهان سلیم
کاری نمی کنیم که آید به کار حیف
تصاویر و صوت

نظرات