سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۷۴۳

۱

چند باشد ز گلشن افلاک

همچو آتش نصیب ما خاشاک

۲

می کنم در غبار خاطر خود

آرزوهای کشته را در خاک

۳

چون خورد نان خلق، دندان را

می کنم چوبکاری از مسواک

۴

چیست دانی جوانی و پیری؟

اول بنگ و آخر تریاک

۵

گر جهان زهر حسرتم بچشد

افکند هفت پوست از افلاک

۶

سایه ی گل سلیم از بلبل

کم مباد از سر تو سایه ی تاک

تصاویر و صوت

نظرات