
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۶۵
۱
عشق کو تا مژه در خون جگر غوطه دهم
دل خود را کشم از خون و دگر غوطه دهم
۲
سخن من به مذاق تو بود تلخ اگر
چون لبت هر سخنی را به شکر غوطه دهم
۳
تشنه را گر به بساط سخنم راه افتد
دست او گیرم و در آب گهر غوطه دهم
۴
رنگ تأثیر به خود هیچ نگیرد، افسوس
ناله را چند به خوناب جگر غوطه دهم؟
۵
ای خوش آن دم که چو پروانه سلیم از سر ذوق
در دل شعله زنم بالی و پر غوطه دهم
نظرات