
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۷۰
۱
چو عندلیب نه از باده ی کهن مستم
فریب نکهت گل کرده در چمن مستم
۲
نسیم کوی تو در باغ می برد هوشم
خیال روی تو دارد در انجمن مستم
۳
ترا ندیده به وصف تو عشق می بازم
چو بلبل قفس از نکهت چمن مستم
۴
مکن کرشمه که کار مرا نگاه تو ساخت
به جام باده چه ریزی دگر، که من مستم
۵
سلیم بیخودم از نغمه ی صریر قلم
ز بانگ تیشه ی خود همچو کوهکن مستم
نظرات