سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۷۹۵

۱

لب مبند از ناله، می دانم جفا داری سلیم

گریه ای سر کن که یار بی وفاداری سلیم

۲

با جفای او به غیر از این که سازی چاره نیست

گر ز کوی او روی، دیگر کجا داری سلیم

۳

از حقیقت نیست ناخشنود رفتن زین چمن

گر نداری گل به کف، خاری به پاداری سلیم

۴

در طلسم حیرت از سرگشتگی افتاده ای

بند بر دل همچو سنگ آسیا داری سلیم

۵

بخیه ای بر چاک های سینه ی مجروح زن

دست پنداری که چون گل در حنا داری سلیم

۶

از برای عافیت بار گرانجانی مکش

این زره تا چند در زیر قبا داری سلیم

۷

عشق تکلیف تهیدستان به مستی می کند

از حرارت میل آب ناشتا داری سلیم

۸

سر به زیر بال خود بر، همچو مرغان قفس

چند درسر، سایه ی بال هما داری سلیم

۹

کی به طوف کعبه و بتخانه قانع می شود

در طلب پایی تو چون دست گدا داری سلیم

۱۰

خوش دلی بر صحبت عمر سبکرو بسته ای

آشیان در سایه ی مرغ هوا داری سلیم

۱۱

عشق را با فقر در یک پیرهن جا داده ای

آتشی پنهان به زیر بوریا داری سلیم

۱۲

نیست بیم از فتنه ی روباه بازان جهان

جای تا در سایه ی شیرخدا داری سلیم

تصاویر و صوت

نظرات