
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۱
۱
چو غنچه جمع کن از خار عشق دامان را
به دست چاک مده همچو گل گریبان را
۲
به فکر عشق بنازم که خوب پیدا کرد
برای قفل جنون، پره ی بیابان را
۳
بهشت به ز سر کوی او نخواهد بود
کسی که یافته این را، چه می کند آن را
۴
ازو مپرس حدیث سیاه بختی ما
که سرمه دان نکند هیچ کس نمکدان را
۵
سلیم تا به کی از شوق دوستان عراق
چو ابر، گل کنم از گریه خاک گیلان را
تصاویر و صوت

نظرات