سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۸۱۱

۱

هوای توست در سر، سایهٔ گل را نمی‌دانم

مرا روی تو می‌باید، گل و مل را نمی‌دانم

۲

چو مجنون من به کوی عاشقی می‌آیم از صحرا

تبسم را نمی‌فهمم، تغافل را نمی‌دانم

۳

چو موج چشمهٔ کوثر، ز آلایش پر بلبل

یقین پاک است، اما دامن گل را نمی‌دانم

۴

درین دریا چو موجم خضر می‌راند به آب آخر

ز بس هر لحظه می‌گوید ره پل را نمی‌دانم

۵

بهار آمد سلیم و در چمن پیدا نمی‌گردند

چه بر سر آمده قمری و بلبل را نمی‌دانم

تصاویر و صوت

دیوان کامل محمدقلی سلیم تهرانی (شامل غزلیات، قصائد، مثنویات، قطعات و رباعیات) به تصحیح و اهتمام رحیم - رضا - محمدقلی سلیم تهرانی - تصویر ۳۹۹

نظرات