
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۱۶
۱
به کویت چون توانم من به این حال خراب آیم؟
که از بس ضعف، نتوانم ترا یک شب به خواب آیم
۲
به گلگشت گلستان میرود، ای عشق نپسندی
که دشمن همعنانش باشد و من در رکاب آیم
۳
به صد خواری سزاوارم درین عالم، چه لازم بود
به بزم دیگران ناخوانده همچون آفتاب آیم
۴
مرا چون میتواند آسمان گردآوری کردن؟
محال است این که همچون بحر در مشت حباب آیم
۵
درین دریا وجود من به چشمی درنمیآید
نهنگم من، نه ماهی، تا سبک بر روی آب آیم
۶
چنان از گرمخونی الفتی با نیک و بد دارم
که هرکس تب کند، چون نبض، من در اضطراب آیم
۷
ز مستی چون سلیم آهنگ بزم او کنم شبها
تمام راه را بر بوی دلهای کباب آیم
تصاویر و صوت

نظرات