سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۸۳۰

۱

فصل گل رفت و به جام می دمی نگذاشتم

همچو لاله داغ دل را مرهمی نگذاشتم

۲

خنده ی موجم درین دریا کجا تر می کند؟

من که دریا را وجود شبنمی نگذاشتم

۳

در محبت بس که کردم خاک عالم را به سر

در دل آشفتگان گرد غمی نگذاشتم

۴

لب نهادم بر لب مینا و در لای شراب

همچو ریگ شیشه ی ساعت، نمی نگذاشتم

۵

صد هنر دارم پی آوازه همچون جم سلیم

نام خود را در طلسم خاتمی نگذاشتم

تصاویر و صوت

نظرات