
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۴۴
۱
هرکه افتاد ز پا، خاک نشین من بودم
هرکه آمد به زمین، نقش زمین من بودم
۲
شوق، سرخیل صف اهل نیازم کرده ست
سجده ای هرکه ترا کرد، جبین من بودم
۳
راز خود کرد وصیت همه با من مجنون
بر سر او نفس بازپسین من بودم
۴
آستان بوس رکاب تو که را قدرت بود
با تو آن روز که همخانه ی زین من بودم
۵
این زمان غیر من آنجا همه کس ره دارد
یاد روزی که در آن بزم، همین من بودم
۶
سعی من کردم و شد وصل نصیب دشمن
دیگری صید تو کرد و به کمین من بودم
۷
هر کف خاک، به جولانگه شه می گوید
پیش ازین پادشه روی زمین من بودم
۸
در چمن بود قیامت ز فغان دوش سلیم
بلبلان را چه گنه، باعث این من بودم
نظرات