
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۴۷
۱
گه مستم و گاه در خمارم
این است تمام عمر کارم
۲
از پاره ی دل، سرشک چون گل
آیینه شکسته در کنارم
۳
چندم ببرد به سیر گلشن؟
از روی نسیم، شرمسارم
۴
از عالم خاک، پای عنقا
ببریده ز تیغ کوهسارم
۵
پیچیده ام آنچنان که افتند
مرغان به قفس ز شاخسارم
۶
بی آن گل رو، سلیم بگذشت
افسرده تر از خزان، بهارم
تصاویر و صوت

نظرات