
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۴۹
۱
دهد به ذره چو خورشید آب و تاب، سخن
مباد آن که کسی را کند خراب، سخن
۲
طلسم غم که شکستی؟ اگر ز حلقهٔ گوش
نمیگذاشت سر پای در رکاب سخن
۳
مرا دماغ حدیث بهشت و دوزخ نیست
گه از شراب کنم، گاهی از کباب سخن
۴
سر بریده نگوید سخن، چه عقل است این
ز راز چرخ مپرسید از آفتاب سخن
۵
اگر زبان خموشان این چمن دانی
بود تبسم هر غنچه یک کتاب سخن
۶
حدیث لعل تو کوته نمی شود، چه عجب
اگر دراز شود در سر شراب سخن
۷
ز وصف آن گره زلف بر زبان سلیم
چو حرف لال درآید به پیچ و تاب سخن
تصاویر و صوت

نظرات