سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۸۵۱

۱

مطرب از دستت گر آید، ناخنی بر چنگ زن

من بر آتش می زنم خود را، تو بر آهنگ زن

۲

نسبتی با مشرب پروانه گر داری بس است

گر نباشد آتشی، بر آب آتش رنگ زن

۳

بلبلان با هم نمی دانند غیر از دوستی

گل تمام عمر گو ناخن برای جنگ زن

۴

شکوه ی احباب را پوشیده نتوان داشتن

گر به دستت شیشه گردد راستی، بر سنگ زن

۵

زین گلستان برگ سبزی خود به کف ناید سلیم

همچو اوراق چمن، آیینه را بر سنگ زن

تصاویر و صوت

نظرات