
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۵۲
۱
ترک من کز بزم می گلرنگ میآید برون
همچو شمشیر از برای جنگ میآید برون
۲
رسم خونریزی به دست و تیغ او زیبنده است
این حنا از دست او خوشرنگ میآید برون
۳
هیچ کس از صحبت آشفتگان خوشدل نرفت
مور از ویرانهام دلتنگ میآید برون
۴
نیست آسان ساغر عشرت گرفتن از فلک
بادهٔ ما همچو لعل از سنگ میآید برون
۵
بس که گشتم ناتوان، هرگاه مینالم سلیم
نالهای گویی ز تار چنگ میآید برون
نظرات