سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۸۶۷

۱

زهی حدیث غمت چون می طرب شیرین

زبان ز حرف تو در کام چون رطب شیرین

۲

مرا ز عشق تو وارستگی نصیب مباد

که نیست جان من بیمار را چو تب شیرین

۳

حدیث مهر و وفا زان نگار لیلی وش

بود چو فارسی مردم عرب شیرین

۴

شراب با تو چه تلخی دهد که از لب تو

چه جای باده، که گردد پیاله لب شیرین

۵

سلیم صحبت پرویز شد بلا، ورنه

ز کوهکن نشدی دور یک وجب شیرین

تصاویر و صوت

نظرات