
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۷۲
۱
ز دست ساقی، تا کی پیاله نوشیدن؟
خوش است گل ز گلستان به دست خود چیدن
۲
لطیفه ی ست که در کار ناصحان از ماست
چو گل شدن همه تن گوش و حرف نشنیدن
۳
کجاست ساقی مستان در انجمن، تا چند
عبث نشستن و بر روی یکدگر دیدن
۴
گناه بنده خوش آید کریم مفلس را
که هیچ چیز ندارد برای بخشیدن
۵
نگاه دار خدایا ز خست دزدی
که ننگ مرد بود سر ز تیغ دزدیدن
۶
سلیم رنجش اغیار را مضایقه نیست
ولی کسی نتواند ز دوست رنجیدن
نظرات