
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۷۸
۱
بگذر ز عقل و فیض محبت نگاه کن
بردار شمع را و تماشای ماه کن
۲
نزدیک این خرابه شدن از برای چیست
از دور چون ستاره به دنیا نگاه کن
۳
در آسیا لذیذ بود نان آسیا
بر آسمان نظاره ی خورشید و ماه کن
۴
خواهی اگر گزند نبینی ز روزگار
درویش! هرچه هست ترا، نذر شاه کن
۵
بی ترک سر چو عشق میسر نمی شود
کنجی نشین و مشورتی با کلاه کن
۶
هرگاه برهمن به خدا روی آورد
بت گوید از عتاب که بر من نگاه کن
۷
رحمت، کرم به قدر گنه می کند سلیم
تا ممکن است، باده بنوش و گناه کن
نظرات