
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۸۹
۱
ای شعلهٔ حسنت را، جان ها شده پروانه
در حلقهٔ زلفت دل، مجنون و سیه خانه
۲
شب تا به سحر ای شمع از شوق وصال تو
آغوش دلم باز است همچون پر پروانه
۳
هرگاه به ما ساقی از غمزه اشارت کرد
از کف دل پرخون را دادیم چو پیمانه
۴
از صحبت خاکستر، گردد دل من روشن
چون آینه برعکس است، کار من دیوانه
۵
از میکده رندان را کی منع توان کردن
هر رگ به تن مستان، راهی ست به میخانه
۶
پیمانه سلیم از کف مگذار به فصل گل
سرمایهٔ عقل این است، دیگر همه افسانه
تصاویر و صوت

نظرات