
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۹۴
۱
ساقی خمار دارم، یک ساغر دگر ده
آبی بر آتشم زن، پیمانه بیشتر ده
۲
با ناله های مستان سامان گریه بیش است
در ماتم عزیزان، جامی به نوحه گر ده
۳
در مذهب مروت، عاجزکشی حرام است
مرغی که پر ندارد، از دام خویش سر ده
۴
از خواری وطن به، آوارگی غربت
یا رحم کن به حالم، یا رخصت سفر ده
۵
ایزد نداده هیچش سامان خودنمایی
از زلف خویش بستان مویی به آن کمر ده
۶
چون گل سلیم ما را آیینه بر نفس دار
از خویش رفتگانیم، ما را ز ما خبر ده
نظرات