سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۸۹۸

۱

گلی دارم ز رنگ و بو برهنه

سهی سروی چو آب جو برهنه

۲

ز هندوزادگان طفلی که باشد

دوان چون شعله بر هر سو برهنه

۳

چو حرف دوستان سبز ملیحی

ولی چون طعنه ی بدگو برهنه

۴

چو شاخ سوسنش اندام عریان

چو ساق سنبلش بازو برهنه

۵

به صد پرده نهان از شرم او گل

چو آیینه ولی خود، رو برهنه

۶

چو جوگی، شعله ی آتش نشسته

به خاکستر ز عشق او برهنه

۷

ز آب جلوه اش تا بگذرد کبک

دو پا را کرده تا زانو برهنه

۸

سلیم از دل برون کن خار حسرت

که آمد یار و پای او برهنه

تصاویر و صوت

نظرات